[ad_1]
.. روزنامه خراسان – الهه توانا: من از گربه میترسم در کوچه و خیابان، چشمم مدام توی باغچه ها و نزدیک سطل سفرها را میکاود اگر نقطه کوری سر راهم باشد یا تاریکی اجازه ندهد امنیت کنج و گوشه ها را بسنجم، میروم وسط خیابان، چون زیر. خورو ن را ییساند یا سیسیسی ات یکیکیکم، چچن یی مسیسین با گگه هجیحجیح یییه.
اگر دوستی همراهم باشد، تعجب نمی کند به دلیل ترسم از گربه، چون همه اطرافیانم از آن باخبرند او با تعجب میگوید: «چطور گربه رو از این فاصله دیدی؟»؛ «این فاصله» یعنی فاصله زیاد، خیلی زیاد آن قدر که. درنتیجه این ترس، رفتارهای عجیب و غریب تری هم ازمن سر میزند.
میدانم این رفتارها افراطی و غیرعادی است، اما …
اگر باد بزند زیر یک تکه پلاستیک مشکی، من نیم متر میپرم هوا، چون هر سیاهی در حال تکان خوردنی حتما گربه است، مگر اینکه خلافش ثابت شود! یکه یییورم.ک بار ششی پاپای خانی یریک با تیگیگ، تیی سیسیما ججی یایان ما گییس سا بشیه گگه یکی از تماشاچیها جیغ زززم.
میدانم که این رفتارها افراطی و غیرعادی است و اگر دیگران از دیدن من ترسیده در موقعیتی که دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد، تعجب کنند یا خنده شان کنند، طبیعی است، اما واکنش های دیگران هم گاهی به ترس من، افراطی است. در خیابان باصدای بلند گفت: «چه لوس گربه ترس داره مگه!؟» حدس میزنید که ترکیب ترس و خجالت، اصلا خوشایند نیست یک بار دیگر توی پیاده رو، سنسور تشخیص گربهام شروع کرد به آلارم دادن..
دشمن، چندمتر جلوتر بود و داشت آهسته و تهدید کننده به سمتم میآمد نقشه این بود؛… میاستی تا عابری پیدا شود آهسته میروی سمت چپش، با او همراه میشوی تا گربه را در سمت راست، بی خطر رد کنی زن وشوهری از پیچ خیابان. مرد، نگاهی به من کرد که ایستاده بود وسط پیادهرو و نگاهی به گربه و در تمام مسیر تا وقتی که من را پشت سر گذاشت نگاه تحقیرآمیزش را ادامه داد. یا رایشان سسال اسس با کج ایی واککه هچا سسی نیکیکم با گگهها فیق بشم؟
بیا درباره اش حرف بزنیم
در جلد دوم خلاصه «روانپزشکی کاپلان و سادوک» آمده است: «فوبیا ترس بارز و مستمر، افراطی و غیرمنطقی و وابسته به حضور یا پیشبینی یک شیء یا موقعیت خاص است، متوجه افراطی و غیرمنطقی بودن ترس از خود شخص است.. موقعیتهای فوبیک میکند، در غیر این صورت متحمل شدید و ناراحتی میشود.»
بعد هم توضیح می دهد که فوبیا انواع مختلف دارد: نوع حیوان، نوع محیط طبیعی (مثلا بلندیها، توفان و آب)، نوع خون، تزریق، صدمه و نوع موقعیتی (مثل هواپیما، آسانسور و فضای بسته) حالا می توانم برگردم به ابتدای مطلب و جملهام را اینگونه تصحیح کنم: «من فوبیای گربه دارم».
بارها کسانی که جستجو کرده اند به من ثابت کنند که گربه کاری به من ندارد؛ «ببین چه ملوسه»، «بیا بهش دست بزن، عاشقش میشی»، من و همه کسانی که هرنوعی از فوبیا را دارند «این هیوونی میتونه تو رو بخوره؟» خ ججد دوم خلاصه رکه که ایی تس، غیغیمطقیطقی اسس پسپساآیآی ندار.. ههچچیی ناهکاهها و صیههصیههای غیغیصصیصصیصصی، ههچچد سسززاهه، هیچهیچککی هه ماهیکیکندکیکنکی ها یکی.
فوبیا، مشکلاتی است که درمان آن به مداخله روانشناختی نیاز دارد و هر رفتاری خارج از این درمان می تواند آسیب ببیند. ترس اش متوجه شود درمانگر، آموزش دیده است و در هر مرحله دقیقاً چه کار می کند. سرزنش و مسخره کردن هم فایدهای ندارد.
ترسِ بیارتباط با خطر
چند وقت پیش در توییتر در مورد همین موضوع بحثی درگرفته بود.میزان ناآگاهی شرکت در آن بحث، یکی از مراجع ورزشی بود که باعث نوشتن این مطلب شد. حضور گربه او در ویدئوهای آموزشی، حال شان را بد می کند عده زیادی در کامنتها نوشته بودند: «گربه تو ویدئو هم میترسوندشون؟» و بعد هم شوخی و تمسخر و واکنش های رایج دیگر فوبیا ربطی به «خطر» ندارد..
کسی که فوبیا دارد، ممکن است از دیدن عکس و فیلم عامل ترس و حتی از تصورش ناخوشایندی کند، احساس کند. با همه این حرفها من وضعیت ما را در برخورد با مسائل روانی، در حال بهبودی میدانم.
گرچه ناآگاهی و واکنش های آسیبزای ناشی از آن، همیشه پررنگ است، اما حرف زدن درباره روان، مدتی است که قبح گذشته را ندارد. در آینده نزدیک دیگر نشنوم: «مگه گربه ترس داره؟!».
[ad_2]